جدول جو
جدول جو

معنی نارین قلعه - جستجوی لغت در جدول جو

نارین قلعه
(وَ)
نام قلعه ای به غربی بغداد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نارین قلعه
(قَ عَ / عِ)
در قلعه ها که چندتوست قلعۀ درونی که از همه خردتر است. (یادداشت مؤلف) : و توپچیان به دستور توپهای دروازه و بروج و بدن و نارین قلعه را... (تاریخ زندیه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
یا شاهین دژ. دهی جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، 18000گزی شمال باختر ابهر، 3000گزی راه شوسۀ قزوین به زنجان. جلگه و سردسیر. سکنۀ آن 3143 تن شیعه. آب آن از قنات. محصول آنجاغلات، یونجه، کشمش، انگور، قیسی، گردو، سیب زمینی، صیفی. شغل اهالی زراعت، صنعت، قالیچه بافی. دو قهوه خانه و در حدود سی دکان سر راه شوسه دارد. ایستگاه راه آهن در 3000گزی شمال ده نزدیک راه شوسه واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) ، در مشرق سلطانیه و نام قدیمی آن قهورد است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 378). حمداﷲ مستوفی در ذکر عراق عجم گوید: سرجهان، قلعه ای بود بر کوهی که محاذی طارمین است بر پنج فرسنگی سلطانیه بجانب شرقی است و کمابیش پنجاه پاره ده از توابع آن بوده و تمامت در فترت مغول خراب شد. و دیه قهود که مغول آن راصاین قلعه میخوانند ام القرای آنجاست. (نزهه القلوب ص 64). و در باب ذکر مسافت طرق گوید: از سلطانیه تا دیه قهود که مغول صاین قلعه خوانند پنج فرسنگ، و از او تا شهر ابهر چهار فرسنگ است. (نزهه القلوب ج 3 ص 173)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 88 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رِ کُ)
از بناهای قدیمی نائین یزد است
لغت نامه دهخدا
(یِ قَ عَ)
دیه و مرکز دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150هزارگزی جنوب کهنوج، سر راه مالرو بشاکرد - کهنوج. این ده در کوهستان قرار گرفته و دارای هوای گرمسیر و 100 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول عمده آن خرما، و پیشۀ مردم کشاورزی است. راه مالرو دارد و ساکنین آن از طایفۀ سالاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ عَ / عِ)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 31هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 11هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ مهاباد به ارومیه. آب آن از دره و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا